امروز را از وحشت فردا
فردا را در حسرت امروز
حالم ، از ترس رسوایی
قالم ، در حسرت نه رفتن
روزگار سرد می گذرد سرد
این نه بودن ها و آن مردسالاری
ودرین میانه پوچ می شود هیچ می شود
همه انسان بودن
همه عشق ورزیدن
همه صداقتهای نا باورانه
و
تنهایی ؛   چون بختکی
گلو گیر می شود ؛  ثانیه ، ثانیهِ زندگی را
واز این همه تنها ؛
حسرت زندگیِ برباد رفته
به جای می ماند تلخِ تلخ
چون طعمِ فریب


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

beauty وبلاگ حقوقی Alexi سایت ریما اشتباهات بی پایان من لاله های روشن Zendegi Ideal بلال نصرویی پیام آوران پارسیان